خاله دوباره....
سلام !!!!!!!!!
دیشب نی نی خاله دنیا اومد.....
مامانی ساعت 11 شب زنگ زده بود ب گوشیم .
منم طبق معمول همیشه گوشیم تو اتاق و خودم بیرون اتاق.....
ساعت 12 شب ک رفتم تو اتاقم دیدم مامانی زنگ زده اول نگران شدم...
بعد گفتم بزار زنگ بزنم فوقش از خواب بیدار میشه دیگه عوضش من از نگرانی در میام....
زنگ زدم ،مامانی گفت نی نی خاله به دنیا اومده الانم داره شیر میخوره فداش بشم......
همون موقع هم عمو مصطفی عکس نی نی شونو برام فرستاد.....
خیلی ناز بود عشق دوم خاله (حورا خانوووم ....)
قربون جفتتون برم من....
امروزم صبح شما با مامانت اومدید خونه ما و بعد از ظهر با هم رفتیم ملاقات ...
نی نی مونو دیدیم...
شما میگی : نی نی کوچولوئه.....
اینقده...
تازه کلی هم با امیر علی پسر عمه حورا خانووووم بازی کردید....
مامانی ک حورا رو بغل کرده بود میگی مامانی بغل نکن نی نی اذیت میشه گریه میکنه...
خلاصه ک روز خیلی خوبی بودد....
انشالله که خوش قدم باشه و زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه ...
خانوووم بشه...........
منم برم سراغ تدارک ی وب دیگ برای حورای عزیزم....