شیرین کاری1
سلام !
چند روز پیش درگیر تغییر دکوراسون بعد کنکور بودم .مامانتم داشت بهم کمک میکرد
شماهم ک تو اون شلوغی اتاقم فقط شارژر موبایل و رابط کامپیوتر و هنسفری و شارژر لب تابو میدیدی
من موندم چجوری پیدا میکردی اونارو.....
فلشی ک خودم چند وقت دنبالش بودم رو برام پیدا کردی قربونت برم .......
بعد کتابخونمو ک جا بجا کردیم سریع رفتی ی دستمال از مامانی گرفتی اومدی شروع کردی به تمیز کردن کمد ...
این قدرم خوب تمیز میکردی ک انگار چند سال این کاره ای !!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامانت میگه کار هرروزته ک تو اشپزخونه گاز و لباسشوییی رو باید تمیز کنی......
به تمیزی خیلی اهمیت میدی خاله ......
شکلات ک میخوری سریع کاغذشو میندازی تو سطل .........
تا ی دونه برنج از گوشه ی قاشقت میوفته زمین سریع برمیداری میزاری ی گوشه
اگ ببینی جایی آشغال ریخته سریع میری جارو میاری ......
کلا کارای جالب زیاد میکنی ..........
بابایی ک میاد خونه اول گوشیشو میگیری میبری میزنی ب شارژ بعد اگ ما شارژر هارو جاب جا کرده باشیم ، خودت تشخیص میدی ک کدوم میخوره ب گوشی...............!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امروز زنگ زدم خونتون گریه کردی ک شما باید گوشی رو برداری مامانتم گوشی رو گزاشت تا شما دوباره برداری....
بعد برداشتی میگی:سلام آله اوبی؟؟؟؟چ خبر؟؟؟؟بابا بستنی صوتی خرید خوردم تموم..............
پ.ن:فعلن به خاطر ی سال تاخیرم مجبورم خاطرات این ی سالشو خلاصه بنویسم هر سری هم ک یادم اومد اضافه کنم.....: